نیک شف نوجوان، همه چیز دارد؛ از نمرات خوب و سردبیری روزنامه مدرسه گرفته تا بازیگری و مقامهای ورزشی. ولی وقتی اعتیاد به زندگی او وارد میشود، پدرش به هر دری میزند تا بتواند او را از این منجلاب نجات دهد.
خلاصه :
در بهار سال 1840، بعد از مرگ شخص بزرگ یک خانواده، آنها برای سوگواری در خانه قدیمی واقع در مزرعهشان دور هم جمع می شوند...
خلاصه :
سارا دختری نوجوان است که منتظر است تا هجدهمین سالگرد تولد خود را طی کند تا از پدر خود دون دور شود. اما قبل از اینکه حتی شمع ها را فوت کند، دون او را در زیرزمین خانه شان زندانی می کند...
خلاصه :
داستان این قسمت باز می گردد به قبل از مشکلات خانواده لامبرت و نحوه ی موافقت الیز راینر برای استفاده از استعداد روحی و روانی خود برای ارتباط با مردگان جهت کمک به یک دختر نوجوان که توسط نیروهای شیطانی مورد هدف قرار گرفته…