خلاصه :
ناتالی یک معمار نیویورکی است که بسیار سخت کار می کند تا در شغلش خودنمایی کند اما روند تلاش او بیشتر شبیه تحویل دادن قهوه و نان بیگل است تا طراحی کردن آسمان خراش بعدی شهر! هنگامی که در طول یک زد و خورد جزئی در مترو بیهوش می شود و به طور معجزه آسایی در بیمارستان یک دنیای موازی به هوش می آید، همه چیز از وضعیت بد به عجیب و غریب تغییر می کند...