یک دلقک ماهی به نام مارلین، در مورد پسرش نیمو زیادی حساس است. او پسرش را در اقیانوس گم میکند و در پی آن با کمک ماهی به نام دوری به جستجوی نیمو میپردازد. به تدریج و پس از یافتن نیمو او متوجه میشود که نباید آنقدر مته به خشخاش بگذارد.
خلاصه :
پیرمردی در شهر بزرگی زندگی میکند اما نتوانسته خود را با شرایط اجتماعی تطبیق دهد. شهرداری قصد دارد خانهی او را تخریب کند اما او حاضر به ترک آنجا نیست و با وصل کردن هزاران بادکنک به خانهاش، سفر هیجانانگیزی را شروع میکند.